ساریناسارینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

عاشقانه هایم برای تو

هفته ای که گذشت.....

به نام خدا سلام میخوام رویدادهای این هفته و هفته های قبل رو برات بگم سارینا جون بعد از اینکه از مشهد اومدیم تهران اولش خیلی خیلی سخت بود تا یک هفته همش ناراحت بودم مامانی و خاله جون هم همین طور مدتی که خونه مامانی بودیم صبح ها که از خواب بیدار می شدی کلی میخندیدی همه میومدن دورت اما وقتی اومدیم خونه خودمون صبح از خواب بیدار شدی یه کوچولو خندیدی بعد دور و بر اتاق رو نگاه کردی و زدی زیر گریه الهی فدات بشم غریبیت میکرد چند روز پیش با بابا و من و شما رفتیم بیرون پیاده روی و البته شما کالسکه سواری!       دایی جون محمد هم دیر...
3 ارديبهشت 1392

سه ماهگی سارینا جووون مبارک

به نام خدا سلام مامانی؟ خوبی؟ کلی خبر دارم کلی حرف نگفته اول از همه بگم دیروز سومین ماهگردت بود اما چون وقت نداشتم امروز تو وبلاگت مینویسم گفتم که بدونی هممون یادمون بود که ماهگردت هستش بقیه خبرها  و عکس های جدید در پست های بعدی   ...
3 ارديبهشت 1392